نمازی در مفاتیح الجنان هست به نام نماز عفو که بسیار زیباست. روایت هست کسانی که می خواهند از گناهانشان توبه کنند این نماز را بخوانند. کیفیت خواندنش این طور است که دو رکعت است بعد از حمد سوره انا انزلناه خوانده می شود. بعد از آن که سوره خوانده شد 15 مرتبه باید گفته شود: الهی عفوک بعد به رکوع می رود 10 مرتبه الهی عفوک تکرار می شود. از رکوع بلند می شود 10مرتبه، به سجده می رود 10مرتبه و همین طور هر بار که بلند می شود و دو باره به سجده می رود و سر برمی دارد 10مرتبه الهی عفوک را تکرار می کند تا در هر رکعت تعداد تکرار به 75 بار می رسد. بعد هم رکعت دوم مثل رکعت دوم خوانده می شود. شاید کل نماز 10 دقیقه طول نکشد. اما وقتی این نماز خوانده شد. احساس بسیار دلنشین سبکی و سبکباری به انسان دست می دهد. من از عبارت الهی عفوک خیلی خوشم آمد. شخص در این عبارت نمی گوید که من را ببخش. شاید آن قدر خود را گنهکار احساس می کند که از گفتن این کلمه ابا دارد. بلکه می گوید خدایا بخششت بخششت بخششت!!! شرم اجازه نمی دهد که بگویم مرا ببخش اما می دانم که تو رؤف هستی و مهربانی. تنها کلمه بخششت را تکرار می کنم و امید دارم که مرا ببخشی.
این روزها سالروز رحلت علامه طباطبایی است. کسی که از دوران نوجوانی به او علاقه داشتم و درست همین عکس سال ها در دوران دبیرستانم در اتاقم نصب شده بود. شیفته زندگی معنوی او بودم. خصوصاً کتاب مهرتابان را بسیار دوست داشتم و احوال آن عالم جلیل القدر را از روی آن می خواندم و افسوس می خوردم. حال سال ها از آن دوران می گذرد اما هنوز آن افسوس باقی است و حتی بسیار بیش از آن دوران. چون نتوانستم خودم را از لجنزار تعلقات نجات دهم و در گرداب ها ماندم و ماندم. یادم هست این شعر علامه، شعر آرزوهایم محسوب می شد. شعری که همدم دفتر خطراتم بود و اگر می خواستم برای کسی مطلبی بنویسم همین شعر را می نوشتم و مطلب را تمام می کردم:
مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد رخ شــــطرنج نبرد آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خود مجنون گـشت از ســمک تا به سماکش کِشش لیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خود بـردم راه ذره ای بــــــودم و مــهر تو مـــرا بالا بـــرد
من خسی بی ســر و پایم که به سیل افــــتادم او که مـی رفـــــــت مرا هم به دل دریا بـرد
جام صهبا ز کــجا بـود؟ مگر دســت کــی بود که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابــــروی تو بود و کــف میــــنوی تو بود که دریـــــن بزم بـــگردید و دل شیدا بـرد
خودت آموختی ام مهر و خودت سوخـــتی ام با برافروخـــــته رویی که قرار از ما بــــرد
همه یاران به ســـــر راه تـــو بودیم ولــــــی غــــم روی تو مرا دید و ز مــن یــغما بــرد
فکر می کنم تحلیل ذیل در تحلیل هایی که در باره انتخابات امریکا ارایه شده، رتبه بالایی بیاورد:
باراک اوباما اولین آمریکایی سیاهپوست آفریقایی تبار به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شده است. توجه و علاقه بی سابقه مردم دنیا به انتخابات امسال آمریکا نه تنها برای موفقیت انتخاباتی یک سیاهپوست بود بلکه بیش از همه برای دنبال کردن سرنوشت یک ابرقدرت و امپراتوری است که از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی در حال افول است.
دیروز وقتی که پیروزی اوباما اعلام شد، برخی از ناظران و رسانه های اروپا آن را «انقلابی» عنوان کردند. ظهور یک سیاهپوست در بالاترین مقام اجرایی آمریکا البته یک تحول بزرگ و بی نظیر است، ولی انتخاب یک سناتور لیبرال و معتدل از مجلس سنا نمی تواند به معنای حقیقی آن انقلابی باشد.
برعکس اوباما نیامده که انقلاب کند، بلکه او را آورده اند که از انقلاب و عصیان جلوگیری کند. اکنون این اوباماست که باید نشان دهد تا چه حد هوشمندی و جهان بینی او در ماه ها و سال هایی که در پیش است می تواند آغاز یک تحول و «تغییر» بنیادین برای جامعه آمریکا و یک محیط صلح و آرامش و دور از سلطه گرائی برای جهانیان باشد.
اوباما اگر هم خود انقلابی نباشد، برای موفقیت خود و نجات آمریکا، باید انقلاب دیگران را شناخته و درک کند.
برای مدتی که معلوم نیست چقدر دوام بیاورد، انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا تاثیر روانی و تبلیغاتی خواهد داشت. نظام آمریکا کوشش خواهد کرد از پیروزی اوباما حداکثر استفاده را کرده و اعتماد و اطمینان از دست رفته را به جامعه آمریکا برگرداند. محبوبیت اوباما در اروپا و سایر قاره ها نیز باعث خواهد شد تا حدی، حیثیت و پرستیژ آمریکا که فوق العاده در جهان پائین آمده توازن خود را حفظ کند. ولی این اشتباه بزرگ خواهد بود که اگر دولت آینده و جدید اوباما و هیئت حاکمه ایالات متحده این پیروزی را محور و پشتوانه جدیدی برای ادامه سیاست های قبلی خود در دنیا محسوب کنند.