سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط امید در 87/8/29:: 9:19 صبح

نمازی در مفاتیح الجنان هست به نام نماز عفو که بسیار زیباست. روایت هست کسانی که می خواهند از گناهانشان توبه کنند این نماز را بخوانند. کیفیت خواندنش این طور است که دو رکعت است بعد از حمد سوره انا انزلناه خوانده می شود. بعد از آن که سوره خوانده شد 15 مرتبه باید گفته شود: الهی عفوک بعد به رکوع می رود 10 مرتبه الهی عفوک تکرار می شود. از رکوع بلند می شود 10مرتبه، به سجده می رود 10مرتبه و همین طور هر بار که بلند می شود و دو باره به سجده می رود و سر برمی دارد 10مرتبه الهی عفوک را تکرار می کند تا در هر رکعت تعداد تکرار به 75 بار می رسد. بعد هم رکعت دوم مثل رکعت دوم خوانده می شود. شاید کل نماز 10 دقیقه طول نکشد. اما وقتی این نماز خوانده شد. احساس بسیار دلنشین سبکی و سبکباری به انسان دست می دهد. من از عبارت الهی عفوک خیلی خوشم آمد. شخص در این عبارت نمی گوید که من را ببخش. شاید آن قدر خود را گنهکار احساس می کند که از گفتن این کلمه ابا دارد. بلکه می گوید خدایا بخششت بخششت بخششت!!! شرم اجازه نمی دهد که بگویم مرا ببخش اما می دانم که تو رؤف هستی و مهربانی. تنها کلمه بخششت را تکرار می کنم و امید دارم که مرا ببخشی.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/8/23:: 6:23 عصر

این روزها سالروز رحلت علامه طباطبایی است. کسی که از دوران نوجوانی به او علاقه داشتم و درست همین عکس سال ها در دوران دبیرستانم در اتاقم نصب شده بود. شیفته زندگی معنوی او بودم. خصوصاً کتاب مهرتابان را بسیار دوست داشتم و احوال آن عالم جلیل القدر را از روی آن می خواندم و افسوس می خوردم. حال سال ها از آن دوران می گذرد اما هنوز آن افسوس باقی است و حتی بسیار بیش از آن دوران. چون نتوانستم خودم را از لجنزار تعلقات نجات دهم و در گرداب ها ماندم و ماندم. یادم هست این شعر علامه، شعر آرزوهایم محسوب می شد. شعری که همدم دفتر خطراتم بود و اگر می خواستم برای کسی مطلبی بنویسم همین شعر را می نوشتم و مطلب را تمام می کردم:

 

 
مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد           رخ شــــطرنج نبرد آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
تو مـــپندار که مجنون سَرِ خود مجنون گـشت           از ســمک تا به سماکش کِشش لیـــلی بــرد
من به ســرچــشمه خورشید نه خود بـردم راه          ذره ای بــــــودم و مــهر تو مـــرا بالا بـــرد
من خسی بی ســر و پایم که به سیل افــــتادم       او که مـی رفـــــــت مرا هم به دل دریا بـرد
جام صهبا ز کــجا بـود؟ مگر دســت کــی بود            که به یک جلوه دل و دین ز همه یک جا برد
خم ابــــروی تو بود و کــف میــــنوی تو بود                که دریـــــن بزم بـــگردید و دل شیدا بـرد
خودت آموختی ام مهر و خودت سوخـــتی ام            با برافروخـــــته رویی که قرار از ما بــــرد
همه یاران به ســـــر راه تـــو بودیم ولــــــی               غــــم روی تو مرا دید و ز مــن یــغما بــرد


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/8/19:: 1:34 عصر
مقاله ای در یکی از روزنامه ها خواندم که در آن در باره خستگی نوشته شده بود. قبل از خواندن متن فکر می کردم که حال درونی خودم هست. چرا که این موضوع را ماه هاست در درونم احساس می کنم. اما بعد فهمیدم که مسأله از بعد پزشکی مورد توجه قرار گرفته است. هر چند که می دانم این مطالب کاملاً درست است اما همه واقعیت این نیست. واقعیت فعلی بسیاری از ما این است که به منشأ شادابی نرسیده ایم. هنوز خوشحالی واقعی را درک نکرده ایم. کسانی هستند که بعد از دعایی و نمازی به قول معروف حال میاند و تمام زحماتشان از بین می رود. عده ای هستند که یک نگاه به آسمان هر چه خستگی در این دنیا هست را از تن رنجور آن ها می زداید اما ما .... باید دید که چرا خسته ایم و بعد بدانیم که چرا خستگی ما از بین نمی رود و خستگی ها روی همدیگر انباشته می شود؟ آیا غیر از این است که ارتباط ما ارتباط نیست و دلداده کسی که غنی محض هست نیستیم.... بگذریم باید تأمل کنیم همه چیز روی مسایل مادی و جسمی نمی چرخد.
کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/8/16:: 4:42 عصر

فکر می کنم تحلیل ذیل در تحلیل هایی که در باره انتخابات امریکا ارایه شده، رتبه بالایی بیاورد:

باراک اوباما اولین آمریکایی سیاهپوست آفریقایی تبار به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شده است. توجه و علاقه بی سابقه مردم دنیا به انتخابات امسال آمریکا نه تنها برای موفقیت انتخاباتی یک سیاهپوست بود بلکه بیش از همه برای دنبال کردن سرنوشت یک ابرقدرت و امپراتوری است که از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی در حال افول است.
دیروز وقتی که پیروزی اوباما اعلام شد، برخی از ناظران و رسانه های اروپا آن را «انقلابی» عنوان کردند. ظهور یک سیاهپوست در بالاترین مقام اجرایی آمریکا البته یک تحول بزرگ و بی نظیر است، ولی انتخاب یک سناتور لیبرال و معتدل از مجلس سنا نمی تواند به معنای حقیقی آن انقلابی باشد.
برعکس اوباما نیامده که انقلاب کند، بلکه او را آورده اند که از انقلاب و عصیان جلوگیری کند. اکنون این اوباماست که باید نشان دهد تا چه حد هوشمندی و جهان بینی او در ماه ها و سال هایی که در پیش است می تواند آغاز یک تحول و «تغییر» بنیادین برای جامعه آمریکا و یک محیط صلح و آرامش و دور از سلطه گرائی برای جهانیان باشد.
اوباما اگر هم خود انقلابی نباشد، برای موفقیت خود و نجات آمریکا، باید انقلاب دیگران را شناخته و درک کند.
برای مدتی که معلوم نیست چقدر دوام بیاورد، انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا تاثیر روانی و تبلیغاتی خواهد داشت. نظام آمریکا کوشش خواهد کرد از پیروزی اوباما حداکثر استفاده را کرده و اعتماد و اطمینان از دست رفته را به جامعه آمریکا برگرداند. محبوبیت اوباما در اروپا و سایر قاره ها نیز باعث خواهد شد تا حدی، حیثیت و پرستیژ آمریکا که فوق العاده در جهان پائین آمده توازن خود را حفظ کند. ولی این اشتباه بزرگ خواهد بود که اگر دولت آینده و جدید اوباما و هیئت حاکمه ایالات متحده این پیروزی را محور و پشتوانه جدیدی برای ادامه سیاست های قبلی خود در دنیا محسوب کنند.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/8/12:: 11:29 صبح

زیباست نه! چه کسی است که ببیند و مبهوت نشود . چه کسی است که این عظمت لایتناهی ببیند و اختیار از کف ندهد و محبوب متعالی خویش را نخواند. این آیه را بارها شنیده ایم و اما ارزش بارها تکرار را دارد:

إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب‏ (آل عمران، آیه 190)

Witch Head Nebula
As the name implies, this reflection nebula associated with the star Rigel looks suspiciously like a fairytale crone. Formally known as IC 2118 in the constellation Orion, the Witch Head Nebula glows primarily by light reflected from the star. The color of this very blue nebula is caused not only by blue color of its star, but also because the dust grains reflect blue light more efficiently than red. A similar physical process causes Earth"s daytime sky to appear blue.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/8/12:: 10:4 صبح
خوشحالم از این که در باره دانشجویانم می توانم کاری بکنم. الحمدلله سؤالات خوبی بدستم می رسد و منم با بضاعت ناچیزم به تناسب وقتم به آن ها جواب می دهم. این که برخی از سؤالات مطرح می شود می فهمم که اعتمادی وجود دارد و از این اعتماد احساس خوبی دارم. برخی از سؤالات به طور خصوصی مطرح می شود و بدون آن که کسی بفهمد جوابشان را برای آن ها ایمیل می کنم . شاید در بدو امر به ذهن برسد که این سؤال و جواب ها برای من جز صرف وقت چیز دیگری به ارمغان نمی آورد اما این طور نیست. خودم نیز از جواب دادن استفاده مطلوبی می کنم و سعی می کنم دست کم در خودم تأثیر های مطلوبی بگذارد. امیدوارم روزی همین رفع مشکلات برایم چاره ساز باشد. دوستان آران و بیدگلی من دوستان ارزشمندی هستند. امیدوارم روزی بتوان بیش از گذشته برای آن ها کار و تلاش کرد.
کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/8/5:: 3:54 عصر
بعضی وقت ها فکر می کنم چطور ممکن است یک امر آنقدر برای ما ارزشمند جلوه کند که حاضر شویم همه چیز را فدای آن کنیم و گاه هم یک امر آنقدر بی ارزش جلوه می کند که دوست داریم آن را به بهایی ناچیز بفروشیم یا  به آسانی دور بریزیم. در حالی که  بعد از مدتی می فهمیم قضاوت ما کاملاً برعکس از آب در آمده و گویی آن دو امر مورد بررسی جابجا شده اند. آن چیزی که باید قدر آن را می داشتیم، نداشتیم و از سوی دیگر آن امری که مدت ها برایش زحمت کشیدیم ار کمترین ارزشی برخوردار نبوده است. اگر خوب فکر کنیم این مسایل بسیار و بسیار در زندگی ما رخ می دهد اما از آن غافلیم. شاید اساس کار این دنیا نیز همین است. امور با ارزش به ظاهر بی ارزشند و امور بی ارزش تمام جلوه های ارزشمندی را اشغال نموده اند. پس باید عاقل بود و گول نخورد.
کلمات کلیدی :