امروز خدمت استادم رفتم و از او برای یک نشست علمی دعوت کردم. کسی که تازه از سفر به آمریکا و انگلستان برگشته بود. برخوردش عین یک دوست بسیار متواضعانه بود. به راحتی پذیرفت و خیلی نرم به تمام سئوالات و مطالبم پاسخ داد. یاد چند سال پیش افتادم که خواستم از استادی دعوت کنم اما چندتا حرف های سربالا حوالمان کرد و آخر کلامش این بود که به تو نمی رسه با من حرف بزنی. نمی دونم چطور باید این جور افراد رو با آن طور اشخاص کنار هم گذاشت.
قرار شد چند مدت بعد کنفرانس که مرتبط با کتابم هست برگزار بشود. خوشحالم که توانستم قدمی بردارم و در مسیر آنچه به دنبالش هستم حرکت کنم.
دنیا این طور لذت بخش هست طوری که تو می خوای بچرخه نه آن که خودت به اساس حرکتش بچرخی. مدتی است این طور هست امیدوارم همین گونه هم باشه.
حدیثی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شنیدم و آن را به همه کسانی که مسیر محبت الهی را در زندگی خویش و در ارتباط با دوستان خود پیش گرفته اند تقدیم می کنم. امیدوارم ما نیز بتوانیم این گونه باشیم:
انس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کندکه فرمود: هان شما را از مردمی که نه پیامبرند و نه شهید؛ لیکن روز قیامت بر منبرهایی از نور قرار دارند و پیامبران و شهیدان به منزلتشان نزد خداوند عز و جل رشک می برند ، با خبر کنم؟ اصحاب گفتند: آنان کیستند؟ فرمود: «الذین یحبّبون عبادالله الی الله و یحبّبون الله الی عباده» کسانی که بندگان خدا را نزد خدا محبوب می گردانند و خدا را محبوب بندگانش می گردانند و خیرخواهانه بر زمین گام می زنند . راوی گفت که پرسیدم : خدا را محبوب خدا می گردانند (روشن است) اما چگونه بندگان خدا را محبوب خدا می گردانند. فرمود: به آنان فرمان می دهند تا خدا را دوست بدارند و از آنچه خداوند ناخوش می دارد، بازشان می دارند و چون آنان از این آمران و نااهیان اطاعت کردند، خداوند دوستتشان خواهد داشت. به نقل از سایت محبت الهی
امروز با فیلترشکنی که بدست آوردم ، وقتم به گشت و گذاری در وب سایت های اشخاصی مانند سروش و کدیور و مهاجرانی و ... گذشت. درس های زیادی در مطالبشان وجود داشت. از سال 81 به این طرف دیگر کتابی از او منتشر نشده بود. نوعی توقف و ایستایی به راحتی در مطالب و کارهای آنان قابل رویت بود. کدیور از این که چرا حرف هایش رو در تلویزیون به طور بدی نقل کردند شکایت داشت و هزار بدو بیراه به آقای نبویان بار کرد. جالب این که بعد هم رو حرفش ایستاد که مطالب قرآن امروز نسخ شده است. مطلبی که شاید تا بحال کسی از اندیشمندان اسلامی که دغدغه دین داشته باشد بدان معتقد نیست. شاید حتی افراد متجدد مذهبی هم این گونه در برابر حقوق بشر غربی ها، قرآن را کنار نمی گذارند. واقعاً جرا باید در برابر کسانی که تمام وجودشان را بر علیه دین و ملیت ایرانی ها بسیج کرده اند این قدر از موضع ضعف برخورد کنیم.
امشب شب رحلت حضرت امام هست. نمی دانم در باره آن بزرگمردی که دوست و دشمن بر بزرگی و عظمت وی تأکید داشتند، چه بگویم. اما فکر می کنم در وارستگی و فرزانگی او همین بس که سبب شد در برابر غربی هایی که اجازه محاکمه سگشان را به ما نمی دادند و حتی به نوکری ما قانع نمی شدند و امروز هم نمی شوند، سرمان را بلند کنیم و بگویم ما هستیم. سرمان را بلند کنیم و بگویم ما هم ارزش هایی داریم که چه بسا از ارزش های شما بالاتر و برتر است. هر چند خداوند این آبرو رو به مسلمانان عطا نمود و باید شکرگذار او باشیم اما مطمئناً وسیله اش و مبدعش در این زمان امام بود. روحش شاد
گرفتاری ها و دردهای این دنیا معلوم نیست که چه وقت پایان می یابد. از سوی دیگر معلوم نیست که دردها چه نتیجه ای در ارتقا خواهند داشت. شاید جزاست و شاید هم نوعی طرد است. اما هر چه هست مبارک و میمون است چون بدون تردید به دست مبارکی صورت می گیرد. قدرت لایزال و دوست داشتنی پست سر آن است که نمی توان حرفی در باره او حتی به گله و شکایت مطرح نمود. سعدی الحق که درست و ساده مطالبش را بیان می کند و ما هنوز اندر خم یک کوچه افکار و اندیشه های اوییم:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل آنچه در سر سویدای بنی آدم از اوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست به ارادت ببرم زخم که درمان هم از اوست
زخم خونینم اگر به نشود، به باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟ ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است چو بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
خدایا ! ما رودخانه ای هستیم که به دریا می پیوندیم.
امواج ما و ریزموج های ما همه ز توست
ما صاحب هیچ چیز نیستیم، پوچیم
مگر به برکت وجود تو.
آب های دریای ناپیدای کرانه ات شیرین اند؛
آب های وجودمان را که به سوی تو روان اند شیرین گردان
شهد و شکرت را در آن فرو ریز، تا وجودمان برای تو شیرینی یابد.
کریستینا روستی
Lord, We are rivers running to thy sea. Our wavese and ripples all derived from thee
A nothing we should have, a nothing be. Exept for thee
Sweet are the waters of thy shoreless sea. Make sweet our waters that heste to thee
Pour in thy sweetness, that ourselves may be. Sweetness to thee
ضمن تبریک سال نو مدتی است در سایت محبت الهی مطالب مورد نظرم را می نویسم شاید بد نباشد که دوستان سری به آن جا بزنند. آدرسش :
فرازی دیگر از مناجات خمس عشر امام سجاد علیه السلام که با مهارت آقای شجاعی به ترجمه در آمده است. نمی دانم چطور می توان از عده توصیف این کلمات بر آمد که انسان را به حال خلسه در می آورد و روح انسان را جلا می بخشد:
اگر خواب سرد زمستانی گناه دلم را به انجماد کشیده است، نسیم بهاری اعتماد به لطف تو درآوندهای دلم هیجان تازه آفریده است.
اگر دانه وجودم در زیر خاکهای غفلت و نسیان، در اشتیاق دیدار خورشید تو، شکفتن را از یاد برده است شناسایی سبزینه فطرتی که تو در وجود نهاده ای سر می شکفد و در اشتیاق تو رشد می کند.
به پاکی و تنزه زیبایی و جمالت و به روشنایی مقدس ذاتت از تو می خواهم و تمام وجود رگه های عاطفی لطفت را بهانه می کنم و شاخه های پربار مهرت را می تکانم که قله ای را که با قلم گمان در صفحه ذهن از بخشش و کرامت تو تصویر کرده ام عینیت و تحقق ببخشی.
و پرنده زیبای انعام تو را که با دستهای رؤیا به بغل گرفته ام وجود خارجی ببخشی و این همه راه را که در جاده آرزوها به تو نزدیک گشته ام بازم مگردانی و بالهای آرزوی مرا در آسمان آبی رحمتت مسوزانی و از چشم خیال که تابحال به تو می نگریسته ام نقبی به بصیرت دل بزنی
و من اینک درخت وجود خویش را در مسیر نسیم روح افزای تو قرار داده ام و دهان تشنه گلبرگهای وجودم را رو به باران تو گشوده ام.
من استحقاق این همه کرم ندارم، اما تو که از ازل به استحقاق ننگریسته ای، ما را برای این همه که تو بخشیده ای چه حقی بر تو بوده است؟ادامه مطلب...