فکر می کنم تنها جایی که شائبه های ریا کمتر در آن وجود دارد همین صفحه باشد که کمتر دوستی از دوستانم از وجود آن باخبر است. چند جمله ای در این صفحه مهجور می تواند بی کسی های انسان را ترمیم کند. شاید برای همین است که از وبلاگ استقبال شده است. چون گمنامی بیش از هر چیز در آن موج می زند. انسان در نوشتن و خواندن آن ها تنها و تنهاست. حتی گاه از قصورها و تقصیرهایش حرف می زند که شاید به هر کسی نتواند بگوید. البته انسان هیچوقت مأمون از مکر شیطان نیست. چه بسا ریا و تظاهر در هر جایی به سراغ هر انسانی بیاید. اما صحبت این است که برای چه کسی به ریا دست باید زد. در جامعه برای چه کسانی میتوانیم ریا کنیم. برای کسانی که ارزش های آن ها چیز دیگری است. یا برای کسی که در قلبش کوچکترین اعتمادی نیست. یا برای کسی که اساساً هیچ منفعتی از ما در نزد او نیست. چه کسی می تواند تغذیه کننده ریا در زندگی ما باشد؟ به نظر می رسد که این عده چندان زیاد نیستند. پس باید مواظب باشیم که هر کسی را به ریا و تظاهر محکوم نکنیم. از قلب انسان ها خدا آگاه است. اوست که باید قضاوت کند چه کسی برای او قدم برداشته یا نه؟ واقعاً باید خدا را شکر کنیم که خداوند محرم اسرار ماست کار و وظیفه خود را آنی به ما واگذار نکرد. وگر نه همه را باید به جهنم می ریختیم. همه ریا کار و گنهکار بودند و همه عبادات آنان بی ارزش و بی فایده بود. شاید اگر به خودمان هم نگاهی کنیم، قصورات خود را می دیدیم، این گونه عمل و قضاوت نمی کردیم. چه بسا دیگرانی که قضاوت ها آنچنان در باره آنان می کنیم از ما بهتر و مقرب تر باشند. صرف این احتمال ما را از بسیاری تهمت ها و سوءظن ها باز می دارد.