یک نفر هست که هر وقت به ما سر می زد، دو سه تا بد و بیراه می گفت و دلش رو خنک می کرد و می رفت. مدتی دوست دیرین ما پیداش نبود تا این که دوباره سر و کله اش پیدا شده. با اسم های مختلف می یاد و چند تا حرف و حدیث نه چندان مؤدبانه نثارمان می کنه که در خورجین کمتر اهل علم و فهمی حرف هاش رو می شه پیدا کرد. شاید باورتان نشه اصلاً این یکی دو ماهه که بیشتر به روز می شم به یمن و برکت ایشان هست. بعضی وقت ها میام سر وبلاگم برای اینه که ببینم امروز چی نوشته و چه حرف های نغزی ارایه کرده. طفلکی دیگه این اواخر فقط باقیه به خودشم بد و بیراه بگه. واقعاً دلم برای این جور افراد می سوزه که چطور می خواند اوضاع را به شکل دیگری دربیارند اما نمی تونند بعد هم از شدت اندوه و عصبانیت دوست دارند با سر تو دیوار برند. تنها فایده ای که دارند اینه که یکم سبب خنده بیشتر می شند. چون مطمئناً این ها اگر حرفی برای گفتن داشتند که بد و بیراه نمی گفتند.
مطلب بعدی هم عرض تبریک برای حضور ارزشمند مردم در انتخابات هست.هم اصل انتخابات و هم محتوای آن که نوید بخش بسیاری از نتایج ارزشمند برای این مملکت است. واقعاً مردم خوبی داریم. توی این همه تورم و گرانی و بسیاری از مشکلات دیگر کی باورش می شه این طور شرکت کنند و بعد هم به کسانی رأی بدند که معتقد به مبانی ارزشی انقلاب و استقامت در برابر دشمن هستند. خداوند ما رو شرمنده این مردم نکند.
یا رسول الله روحی فداک ای کاش می توانستم احساسم رو با تمام وجودم بهت بگم. نمی دانم که تا چه اندازه پیرو خوبی برات بودم، اما می دانم که تمام سلول های وجودم از عشق به تو لبریزند. تو تنها انسانی هستی که تا این اندازه به او عشق و علاقه دارم. به نظر من کمتر کسی از مسلمانان هست که محبت و عشق به وجود نازنینت در اعماق قلبش حاضر نباشد. جقدر بدبختند کسانی که فکر می کنند می توانند با توهین به وجودت غباری را بر دامنت بنشانند. مطمئنم مسلمانی نیست که شنیده باشد کشوری با مسؤلان و مطبوعاتش عمداً به ساحت تو اهانت کرده اند و بغض آن ها در دل ذخیره نکرده باشد. یا کمتر انسان آزاده ای را می توان تصور کرد که این قضایا را دیده باشد و تأثر وجودش را فرا نگرفته باشد. این تأثر ها و اندوه ها اگر چه جانکاه است اما در نهایت به ضرر اهانت کنندگان و به قوت بیشتر مسلمانان و آموزه های نبوی خواهد انجامید.
دیشب بار دیگر که این موضوع را شنیدم نتوانستم اشک هایم را کنترل کنم. چگونه کسی که تا این اندازه به بشریت خدمت کرده و بر قلب های بیش از ?/? میلیارد انسان حکومت می کند باید تحت هجمه چنین افرادی قرار گیرد. روزی فرا خواهد رسید این عده اندک از قدرت و حاکمیت بر جهان کنار خواهند رفت. آن روز دیر نیست. یقین دارم
امروز مطلبی از آقای مجیدی،در باره مظلومیت حضرت رسول اکرم (ص) خواندم،که بسیار تأثیرگذار بود. کلمات او به عنوان یک هنرمند سینما می تواند آغاز روند به رشدی را در بین هنرمندان را بیان کند. نمی دانم این برادر خوبم در دلش چه می گذرد اما هر چه که هست شوق و محبت او نسبت به دین و دیانت از خیلی ها بیشتر است. آن هایی که کتاب های بسیاری را در باره نهج البلاغه نوشتند و ادعای تعبدشان هنوز هم در زبان ها می چرخد اما وقتی به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند. او به رسول اکرم (ص) عشق می ورزد و حاضر است به خاطر او از شرکت در جشنواره ای که در دانمارک انصراف دهد. از کسانی که به شخصیت پیامبر (ص) حمله می کنند اعلام بیزاری می کند و در لابلای کلماتش دنیایی شور و شوق نسبت به ساحت مبارک پیامبر(ص) می توان یافت:
اگر روزگاری کودکان و دیوانگان سنگش میزدند و دندان و پیشانی مبارک را میشکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا، شاعر و نادانش میخواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اُولی داستان تکرار میشود. نابخردان و کودکصفتان، با هَجو و کاریکاتور با او به ستیز برمیخیزند و اندیشهورزانِ دنیاطلب، شاعر و نادانش میخوانند و چون جاهلیت پیشین، قرآن را «اساطیر الاولین» میدانند. آن روز که جشنواره فیلم دانمارک را به خاطر بیحرمتی به پیامبر مهربانی کنار نهادم، بسیاری آن اقدام را سیاسی و حکومتی خواندند. در دنیای آلوده امروز، کار به جایی رسیده است که ارزشها ضد ارزش شمرده میشود و ضد ارزشها، ارزش. هر عملی چون به مزاج ما خوش نیاید در توهم خویش، به جایی منسوبش میکنیم.
مجیدی افزود: اگر کسی از اعتقاد و باورش دفاع کند، وابسته خوانده میشود، و اگر آسوده بنشیند تا به مقدساتش بدترین توهینها و نارواییها صورت گیرد، آزاده است. اینجا میگویم که من نه از موضِع دفاع از حاکمیت و دولت، که میدانید مرا با سیاست و سیاستپیشگی کاری نیست، که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آنچه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام میکنم، و از همه آنان که در مقابل این جفای بینظیر، سکوت پیشه کردهاند، گلهمندم. - وی ادامه داد: حالا باید پرسید اگر سیاستپیشه نیستیم، چرا وقتی چند کودک صفت و دیوانهرفتار با کاریکاتور، به پیامبر ما توهین میکنند، آن موج به راه میافتد، اما امروز که از زبان خودی، ناپسندترین نسبتها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده میشود، سکوت همهجا را در برمیگیرد و جز یکی دو صدای کمجان هیچکس فریاد نمیزند که چرا دوباره از پس قرنها، به پیامبر نسبت به شاعری میدهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر میخوانند؟- به گفته مجیدی اگر آن روز که روشنفکران مذهبی، عصمت و علم غیب ائمه را زیر سؤال بردند و نفی کردند، یا مُسَلّمات تاریخی چون غدیر و شهادت حضرت زهرا (س) را افسانه خواندند یا مانند همین قلمِ منحرف، زیارت جامعه کبیر را (مرامنامه شیعه غالی) برشمردند، سکوت نمیکردیم، امروز جسارت را به مرحله پیامبر و قرآن نمیرساندند، تا علناً پیامبر را فردی عامی و ناآگاه و همسنگ افراد جاهلی بخوانند و قرآن، کلام الهی را محصول بشری بخوانند. - این کارگردان در پایان اظهاراتش گفت: کسی که ادعای مولویشناسی میکند، و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مُرادش مولوی، کافر است.
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت، آن کافر است
این همه آوازها از شَه بُوَد
گرچه از حلقوم عبداله بود